پیمان نامه مهدی باوران مشکوه در آغاز سال 1394
پیمان نامه مهدی باوران مشکوة در آغاز سال 1394 (بــِسمِ ربِّ الهــــآدی والمَهـــدی) بــابـای خوبم سلام : می خواهم با زبان ساده با شما سخن بگویم، می خواهم بگویم که سخت دوستت دارم گرچه هنوز یاد نگرفتم که چگونه محبتم را ابراز کنم، بـــابــای خوبم دوباره محفلی دوستانه، جمعی آشنا، سلامی خاطره انگیز بـــابــای خوبم کجایی؟!! آمده ام... آری دختر کوچک شما آمده است تا تجدید عهدی داشته باشد، آمده ام عهد ببندم که عامدانه عامدانه عامدانه دل آمده ام تا پیمان ببندم که عاشقانه دوستـ♥ـت بدارم. عاشقانه خداوند را عبـ♥ــادت کنم؛ عاشقانه و پروانه وار گرد حرم امن ات طـ♥ـواف کنم؛ پیمان ببندم در این تجدید سال، ♦از جمله شیعیانی باشم که سال را سال فرج ات خواهند کرد.♦ آمده ام تا عارفـ♥ــانه بشناسمت. بـــابــای مهربانم می خواهم قول بدهم که دختر خوبی برایت باشم تا آن روز که از سفر باز می گردی، دلتنگ و مشتاق به سویت دویده و آغوش گرمت را نثارم کنی. پدر عزیزم یاری ام کن !!! نفس ضعیف؛ دل بیمار؛ قلــ♥ـب محبوس؛ سینه پر تلاطم از غیر خدا؛ دو پایم سست و لرزان نسبت به گناه؛ دو دستم روان به سوی دنیا؛ دیدگانم همه مجذوب به لذت ها و هوس ها؛ چه سخت که هیچ عضو از اعضای وجودم بیمار و بیتاب شما نیست... پدرم یاری ام کن... که دنیا با همه قوا به جنگ با من برخاسته و من ناتوانم از مقابله با آن. بـــابــای مهربانم می دانم که بارها درب خانه دلم را کوبیدی تا شاید درب باز کنم تا شاید بوی عطری احساس کنم امّا... صد حیف و صد افسوس که جوانی ام در حال گذر است و من هنوز امام زمان خویش را درک نکرده ام. صد حیف که عمر بگذشت بی حاصل!!! امّا بـــابــای خوبم شما گرامی تر از آنی که من تصور می کنم پس شما درب را بگشا و سینه ام را شرح صدر عطا فرما تا بپذیرم ولایتت را؛ بپذیرم امامتت را... بـــابــای خوبم خیلی دلم گرفته! آن قدر که اشک حاضر نیست برایم فداکاری کند؛ آری رسم زمانه این است که اشک هم برایمان ناز می کند. پدرم خیلی دلتنگ ات هستیم آن قدر که دلـ♥ــ خوش کرده ایم به مستحبی؛ به سلامی هفتگی؛ به سلامی روزانه؛ به این امید که شاید در راهت قدمی برداشته باشیم. روزی امیرالمؤمنین خطاب نمود که أین عمار؟(عمار کجاست؟) بـــابــا جان چه عجیب است رسم روزگار که علی عمار دارد ومهدی...؟!! چه عجیب است که حسین عباس دارد و مهدی...؟!! چه عجیب است که رسول خدا ابوذر و سلمان دارد و مهدی...؟؟! به کدام عمل مان دل خوش کرده ایم که با نهایت جسارت صدایت می زنیم نمی دانم؛ فقط می دانم که ما منتظرت نیستیم و شمایی که سال هاست چشم به راه ما هستی. بـــابــای خوبم سلام گرم ما را پذیرا باش؛ و اگر ما به یادتان نیستیم، به حرمت پدر و فرزندیمان قسم که به یادمان باش. بـــابــاجان لذت های دنیا و زیبایی آن هر روز به ما نزدیک تر می شود و می ترسیم که شما، که شما با نزدیکی دنیا دور و دور تر شوید از ما !!! پدر عزیزم عهد می بندیم که : (1)غیر خدا را معبود خویش نسازیم؛ عهد می بندیم که : (2)ولایتتت را پذیرا بوده و در جهت نشر آن گام بداریم؛ عهد می بندیم: (3)که از جهالت و نادانی دور شده و در راه علم و آگاهی گام برداریم؛ عهد می بندیم: (4)که انتظارمان ، انتظار سبز و پویا بوده و در جهت گسترش آن کوشا باشیم. عهد می بندیم: (5)به اقامه نماز؛ (6)به اکرام ایتام؛ (7)به رفع نیاز نیازمندان؛ (8)به احترام به خویشان و دوستان؛ (9)به رأفت و مهربانی با دشمنان؛ (10)به مبارزه در راه قرآن و ایمان؛ (11)به اخلاص در دین و احترام به آیین مبین اسلام؛ عهد می بندیم به : (12)ولایت امیر المؤمنین(ع) و فاطمه(س) و اولاد ایشان... عهد می بندیم به این که : (13)خطا نکنیم؛ (14)گناه نکنیم؛ (15)دروغ نگوییم؛ (16)تهمت نزنیم؛ (17)جدال به ناحق نداشته باشیم؛ (18)عهد می بندیمبه انجام واجبات و ترک محرمات!!! بـــابــای خوبم امیدوارم که در این راه پر از عشق و ایثار، یاری گر ما بوده و بر اعمال و افکار و نیات تک تک ما مهر تأیید بزنید تا در آن روز که یوم الوعد می باشد سرفراز و سربلند محشور گردیم. پدر عزیز دوستتان داریم. پدر خوبم بسیار برایمان دعا کنید و به ما توفیق دهید که هر روز زندگیمان، عجین با ذکر و نام شما و امسال مان سال دیدار یار باشد. به امید فرج امام مهدی (عج)خطــا نکنم؛گناه نکنم؛نشکنم؛
- ۹۴/۰۴/۲۲